من دکتر مصطفی امیری هستم؛ متخصص مغز و اعصاب، دارای بورد تخصصی از دانشگاه تهران و فلوشیپ اختلالات خواب از اسپانیا. قبل از هرچیز بگذارید یک نکته را خیلی شفاف بگویم 🔴:
این نوشته بههیچوجه تشویق به مصرف نیست؛ برعکس، هدفش این است که از زاویهی علمی و روانپزشکی نشان بدهد چرا خوددرمانی با گونههای مختلف مجیکماشروم میتواند برای مغز، روان، سلامت جسم و حتی وضعیت حقوقی شما خطرناک باشد؛ حتی اگر در شبکههای اجتماعی شبیه «داروی معجزهگر» تبلیغ شود.
با این مقدمه، بیایید با هم بهعنوان دو مغز کنجکاو 😄، دنیای گونههای مختلف مجیکماشروم را از زاویهی علوم اعصاب و روانپزشکی مرور کنیم؛ نه برای اینکه بدانیم «چطور مصرف کنیم»، بلکه برای اینکه بفهمیم چرا نباید سادهانگارانه با آن برخورد کنیم و چرا در پروتکلهای درمانی دنیا این ماده فقط با دوز دقیق، تحتنظر تیم تخصصی، و در محیط کنترلشده استفاده میشود.
مجیکماشروم از دید مغز؛ در مغز چه خبر میشود؟ 🧠✨
وقتی دربارهی گونههای مختلف مجیکماشروم حرف میزنیم، در سطح مولکولی تقریباً همهشان یک خانواده مادهی فعال را حمل میکنند:
- پسيلوسایبین (Psilocybin) – مولکول اصلی که بعد از ورود به بدن، در کبد و مغز به
- پسيلوسین (Psilocin) تبدیل میشود؛ همین پسيلوسین است که روی گیرندههای سروتونینی (بهویژه 5-HT2A) در قشر مغز مینشیند و ماجرا را شروع میکند.
از دید نوروساینس، وقتی این گیرندهها بیشفعال میشوند:
- شبکهی Default Mode Network (DMN) – شبکهای که به «داستان من»، خاطرات، و خودآگاهی مربوط است – دستخوش تغییر میشود؛
- ارتباط بین نواحی مختلف مغز بهطور موقت فوقالعاده شلوغ میشود؛ انگار همه با همه شروع میکنند به حرفزدن 📡؛
- همین «آشفتگی سازمانیافته» است که میتواند هم تجربههای مثبت (بینش، احساس یگانگی) و هم تجربههای منفی (پانیک، گیجی، ازهمگسیختگی) ایجاد کند.
پس در همهی گونههای مختلف مجیکماشروم، هستهی اثر، همین مکانیسم است؛ اما شدت و کیفیت تجربه به سه چیز بستگی دارد:
- چقدر مادهی فعال وارد بدن میشود (پوتنسی گونه/سویه + مقدار مصرف)
- مغز و روان فرد در چه وضعیتی است (سابقه افسردگی، دوقطبی، روانپریشی، داروهای فعلی و…)
- محیط و همراهان (ست و ستینگ؛ از نظر علمی بیش از خود ماده روی نتیجه تأثیر دارد).
گونههای مختلف مجیکماشروم؛ فقط یک نوع «شروم» وجود ندارد 🍄🔍
در گفتوگوی روزمره، خیلیها از واژهی کلی «مجیکماشروم» استفاده میکنند؛ انگار فقط یک نوع قارچ جادویی وجود دارد. اما از دید قارچشناسی و نوروشیمی:
- بیش از چندصد گونه قارچ شناسایی شدهاند که میتوانند پسيلوسایبین یا ترکیبات مشابه تولید کنند؛
- این گونهها در جنسهای مختلفی قرار میگیرند، مثلاً:
- Psilocybe (پسیلوسایبه) – رایجترین و مشهورترین جنس
- Panaeolus
- و تعداد کمتری در جنسهای دیگری مثل Gymnopilus، Inocybe و…
نکتهی مهم برای ما بهعنوان پزشک و مخاطب آگاه این است که:
هر کدام از گونههای مختلف مجیکماشروم مثل یک «امضای شیمیایی» مستقل عمل میکنند؛
یعنی نسبت پسيلوسایبین، پسيلوسین و سایر تریپتامینها در آنها فرق میکند و همین، قدرت اثر و نوع تجربه را تغییر میدهد.
پوتنسی و درصد مواد فعال؛ چرا دو قارچ هموزن میتوانند چند برابر فرق کنند؟ 📊⚠️
خیلیها تصور میکنند اگر مثلاً ۲ گرم از هر قارچی بخوریم، اثرش باید تقریباً یکسان باشد؛ اما نوروشیمی چیز دیگری میگوید:
- بین گونههای مختلف مجیکماشروم، میزان ترکیبات فعال میتواند چندین برابر با هم فرق داشته باشد؛
- حتی درون یک گونه واحد (مثلاً Psilocybe cubensis)، سویههای مختلف و حتی دو قارچ از یک بچ میتوانند مقدار متفاوتی مادهی فعال داشته باشند؛
- فرآیند کشت، نوع بستر، سن قارچ، روش خشککردن و نگهداری هم روی میزان باقیماندهی پسيلوسایبین/پسيلوسین اثر میگذارند.
از دید نوروساینس و ایمنی:
- وقتی شما فقط به «گرم قارچ خشک» نگاه میکنید و نه به میلیگرم ترکیب فعال، در واقع با دوزی بازی میکنید که نمیدانید چقدر است؛
- در محیطهای تحقیقاتی و درمانی جدی، اصلاً از «گرم قارچ» استفاده نمیکنند؛ بلکه یا بهسراغ پسيلوسایبین خالص استانداردشده میروند، یا عصارهی قارچ را دقیقاً با LC–MS آنالیز میکنند و دوز را بر حسب میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن تنظیم میکنند.
این یعنی:
برای یک فرد عادی، تلاش برای «تخمین دوز» بر اساس وزن قارچ یک حدس پرخطر است، بهخصوص وقتی صحبت از گونههای بسیار قویتر یا سویههای ناشناختهتر است.
گروهبندی کلی گونهها از نگاه روانپزشکی و نوروشیمی 📚🧪
بدون اینکه وارد جزئیات عملی یا «نسخهی مصرف» شویم، میتوانیم گونهها را بهطور آموزشی و تئوریک در چند گروه کلی ببینیم. تأکید میکنم این اطلاعات برای مصرف عملی قابلاستفاده نیست و صرفاً به فهم علمی موضوع کمک میکند:
۱. گونههای «متوسط» و رایج در پژوهشها
بخش زیادی از قارچهایی که در بازار غیرقانونی یا در برخی پژوهشها دیده میشوند، از جنس Psilocybe cubensis هستند.
بهطور کلی:
- این گروه معمولاً از نظر پوتنسی در بازهی میانی قرار میگیرد؛
- بههمین دلیل در جهان غیرعلمی گاهی بهطور اشتباه برچسب «ایمنتر» میخورند، در حالیکه سویههایی از همین گونه میتوانند چند برابر قویتر از سویههای دیگر باشند؛
- از دید روانپزشکی، تجربهی گزارششده معمولاً ترکیبی از تصاویر بصری، تغییرات خلق، و بینش درونی است؛ اما در دوزهای بالا، همین گروه هم میتواند باعث پانیک شدید، دیسوسیشن، یا تجربههای تروماتیک شود.
۲. گونههای کوچک اما پرقدرت
بعضی گونهها ظاهراً «کوچولوی بانمک» هستند ولی از نظر شیمیایی پرانرژی 😅.
اینها در ادبیات قارچشناسی اغلب در مناطق چمنزار و چراگاهها دیده میشوند و حجم کمی از آنها میتواند معادل مقدار بیشتر از گونههای متوسط باشد.
از دید نوروساینس و بالین:
- در دوز برابر بر حسب «گرم»، فعالسازی گیرندههای سروتونینی در این گروه میتواند چند برابر قویتر شود؛
- بههمین خاطر در پژوهشهای بالینی، اگر از این گونهها استفاده شود، دوز بر حسب میلیگرم مادهی فعال حساب میشود، نه وزن قارچ.
۳. گونههای چوبدوست و بسیار قوی
بعضی گونههای مختلف مجیکماشروم روی چوبهای پوسیده، چیپس چوب و بقایای گیاهی رشد میکنند. در مطالعات شیمیایی، این گروهها اغلب غلظت بالاتری از تریپتامینها دارند و گاهی در دنیا بهعنوان «قویترین قارچهای طبیعی» شناخته میشوند.
از دید نوروساینس و روانپزشکی:
- فعالسازی شدید شبکههای مغزی میتواند منجر به تجربههای بسیار عمیق، اما همزمان بسیار بیثبات شود؛
- گزارشهایی از پدیدهای به نام Wood Lover’s Paralysis وجود دارد: نوعی ضعف یا فلج موقت بعد از مصرف گونههای چوبدوست. مکانیسم دقیق ناشناخته است؛ احتمالاً نقش ترکیبات فرعی یا متابولیتهای اکسیدشده مطرح است؛
- برای همین، اغلب در پروتکلهای درمانی استاندارد از این گونهها استفاده نمیشود، چون کنترل دوز و پیشبینی عوارض دشوارتر است.
۴. گونههای تولیدکنندهی «ترافل / اسکلروتیا»
برخی گونهها علاوه بر خود قارچ، ساختارهای زیرزمینی به نام اسکلروتیا (Sclerotia) تولید میکنند که در بازار غیرقانونی و بعضی کشورها به اسم ترافل مجیک شناخته میشود.
از نگاه علمی:
- ترکیب شیمیایی این ترافلها با خود قارچ متفاوت نیست، اما معمولاً پوتنسی پایدارتر و کمی ملایمتر گزارش میشود؛
- همین پایداری نسبی باعث شده در بعضی کشورها برای استفاده در چارچوبهای قانونی محدود ترجیح داده شوند؛
- از دید بالینی، همچنان مشکل اصلی همان است: نبود استاندارد دقیق دوز برای مصرف خودسرانه.
چرا نورونها به جزئیات گونه اهمیت میدهند؟ 👩🔬🧬
مغز فقط به پسيلوسایبین نگاه نمیکند؛ او یک «آشپز شیمیایی» است که به کل منو توجه دارد:
- پسيلوسین – عامل اصلی روانگردان
- بائوسستین، نوربائوسستین، نورپسيلوسین، آئروگیناسین و سایر تریپتامینها
- ترکیبات همراه مثل تریپتوفان، تریپتامین و…
در تحقیقات متابولومیک، برای گونههای مختلف مجیکماشروم دیده شده که:
- نسبت این مواد در هر گونه مثل یک اثر انگشت شیمیایی است؛
- این نسبتها بر مدتزمان اثر، شدت تصاویر بصری، میزان «بار بدنی» (body load)، و عمق تجربهی عاطفی تأثیر میگذارند؛
- حتی وقتی دو نمونه از دو گونه مختلف از نظر مقدار کل پسيلوسایبین مشابهاند، کیفیت تجربه میتواند متفاوت باشد.
از زاویهی نوروساینس، این را میشود با دنیای موسیقی مقایسه کرد 🎵:
- همهی آهنگها از ترکیب چند نت محدود ساخته میشوند؛
- اما ترتیب نتها، ریتم، سازبندی و شدت صدا باعث میشود یک قطعه شما را آرام کند و دیگری مضطرب.
- در مغز نیز، ترکیب و نسبت تریپتامینها مثل «تنظیم موسیقی» عمل میکند؛ با این تفاوت که اگر این تنظیم بدون نظارت متخصص انجام شود، ممکن است کنسرت بههمریختهای از صداهای متناقض و آزارنده اجرا شود، نه یک تجربهی درمانی.
نگاه روانپزشکی: درمان بالقوه یا قمار با روان؟ 🎭⚖️
در سالهای اخیر، psilocybin در کارآزماییهای بالینی برای شرایطی مثل:
- افسردگی مقاوم به درمان
- اضطراب وجودی در بیماران سرطانی
- PTSD
- اعتیاد به نیکوتین یا الکل
بررسی شده است. اما چند نکتهی خیلی مهم:
- تقریباً همه این پژوهشها از پسيلوسایبین استانداردشده یا قارچ با ترکیب دقیق اندازهگیریشده استفاده کردهاند.
- جلسات در محیطی انجام میشود که:
- بیمار آمادهسازی روانی شده،
- کنار او دو درمانگر آموزشدیده نشستهاند،
- علائم حیاتی تحتنظر است،
- و بعد از جلسه جلسات ادغام (Integration) برگزار میشود تا تجربه در زندگی روزمرهاش معنا پیدا کند.
- افراد با سابقهی روانپریشی، دوقطبی نوع یک، برخی بیماریهای قلبی و… معمولاً از این مطالعات کنار گذاشته میشوند، چون ریسکها برایشان بسیار بالاست.
پس از دید یک روانپزشک:
استفاده از گونههای مختلف مجیکماشروم خارج از محیط درمانی، بدون ارزیابی روانپزشکی و بدون تیم تخصصی، بیشتر شبیه قمار با مغز و روان است تا «خوددرمانی».
خطرات روانپزشکی؛ از بدتریپ تا شعلهور شدن اختلالات پنهان 🔥🧩
چند ریسک مهم که در مطب و کلینیک بارها با آن مواجه شدهام:
- پانیک و وحشت شدید در حین تجربه؛ احساس «گیر افتادن»، «دیوانهشدن» یا «مردن»
- پارانویا و بدبینی شدید؛ احساس اینکه دیگران علیه فرد توطئه کردهاند
- دیسوسیشن (احساس جداشدن از بدن یا واقعیت) که برای بعضیها بعد از پایان اثر هم تا مدتی باقی میماند
- تشدید یا شروع اپیزودهای روانپریشی در افراد مستعد (مثلاً کسانی که خودشان یا در خانوادهشان سابقهی اسکیزوفرنیا دارند)
- نوسانات خلقی شدید در کسانی که زمینهی اختلال دوقطبی دارند؛ گاهی بعد از تجربه، فرد وارد فاز شیدایی یا افسردگی عمیق میشود
- مشکلات طولانیمدت در خواب؛ کابوسها، فلشبکها، و بیخوابی مزمن
در کلینیک مغز و اعصاب و روان من، ما بهجای اینکه فرد را به سمت این تجربههای پرریسک هل بدهیم، سعی میکنیم:
- اگر تجربهای داشته و اکنون دچار عوارض است، به او در آرامکردن مغز، تنظیم خواب، و مدیریت اضطراب و فلشبکها کمک کنیم؛
- اگر فقط کنجکاو است، با شفافیت توضیح بدهیم چه چیزهایی در شبکههای اجتماعی سانسور میشوند و چرا مسیرهای قانونی و علمی، بسیار با آنچه در مهمانیها و دورهمیها میگذرد فرق دارد.
ایمنی و قانون؛ بخش جدی و کمهیجان ماجرا ⚖️🚫
واقعیت خشک و جدی این است که در بسیاری از کشورها:
- psilocybin و psilocin در فهرست مواد کنترلشدهی ردهی بالا قرار دارند؛
- نگهداری، خرید و فروش قارچهای حاوی این مواد ممکن است تبعات قانونی جدی داشته باشد؛
- برخی شهرها فقط «جرمزدایی محدود» انجام دادهاند، که به معنی قانونیشدن کامل نیست.
از سوی دیگر:
- شناسایی قارچ در طبیعت کاری است برای قارچشناس حرفهای، نه یک عکس اینترنتی؛
- گونههای مرگبار (مثلاً بعضی «آمانیتا»ها) میتوانند با اشتباه کوچک در شناسایی، منجر به آسیب کبدی کشنده شوند؛
- ترکیب خوددرمانی + قارچ ناشناخته + بیماری زمینهای + مصرف همزمان الکل یا داروهای دیگر، دستورالعمل کامل برای فاجعه است.
اگر کسی (دوست، هماتاقی،…) وارد این مسیر شده باشد، چه کنیم؟ 🚑🤝
بدون تشویق یا تأیید، چند نکتهی حمایتیِ کاملاً عمومی و غیرآموزشی:
- اگر شخص دچار پانیک شدید، افکار خودکشی، گیجی عمیق، یا علائم جسمی مهم (تندی ضربان قلب، درد قفسه سینه، تشنج، کاهش سطح هوشیاری) شد، بهترین و امنترین کار تماس با اورژانس است؛
- در چنین شرایطی، توضیح شفاف به کادر درمان دربارهی مادهی مصرفشده، برخلاف تصور، معمولاً کمک میکند بهتر و سریعتر درمان شود؛
- بعد از عبور از وضعیت حاد، مراجعه به یک روانپزشک یا کلینیک تخصصی مغز و اعصاب و روان مهم است تا اثرات روانی و اختلالات زمینهای بررسی شوند.
در کلینیک مغز و اعصاب و روان دکتر مصطفی امیری، ما بارها با افرادی کار کردهایم که پس از تجربههای ناموفق با مواد روانگردان، دچار بیخوابی، اضطراب مزمن، یا تشدید علائم قبلی شدهاند؛
هدف ما سرزنش نیست، بلکه کمک است برای اینکه مغز دوباره به تعادل برسد 🌿.
الف) افسانه یا واقعیت دربارهی گونههای مختلف مجیکماشروم 🧠🛑
افسانه ۱: «طبیعی است، پس بیخطر است»
بسیاری میگویند: «قارچ است، از دل طبیعت؛ پس از شیمیدرمانی که بدتر نیست!»
🔹 واقعیت: سم خطرناک آمانیتا فالوئیدس هم طبیعی است.
«طبیعیبودن» معیار ایمنی نیست؛ دوز، زمینهی فرد و تنظیم درمان است که مرز درمان و سم را مشخص میکند.
افسانه ۲: «اگر گونه را بشناسم، میتوانم دوز امن را خودم تنظیم کنم»
🔹 واقعیت: حتی در داخل یک گونه، پوتنسی میتواند تا چند برابر فرق کند؛ دو قارچ هموزن از یک بَچ، لزوماً قدرت یکسان ندارند.
بدون آزمایشگاه و استاندارد دقیق، شما عملاً در حال حدسزدن روی مغز خودتان هستید.
افسانه ۳: «مجیکماشروم اعتیاد نمیآورد، پس هر وقت بخواهم میتوانم استفاده کنم»
از نظر فیزیولوژیک، وابستگی جسمی شبیه الکل و مواد افیونی کمتر است؛
اما 🔹 واقعیت: وابستگی روانی، فرار از مشکلات، استفاده مکرر برای «فرار از واقعیت»، و عوارض روانی پایدار کاملاً ممکن است و در منابع اعتیاد ذکر شدهاند.
ب) جدیدترینها و جالبترینها در دنیای علمی مجیکماشروم 🚀🔬
- پروژههای متابولومیک پیشرفته نشان میدهند هر گونه و حتی هر سویه، «امضای شیمیایی» مخصوص خود را دارد؛ این یعنی نگاه سادهی «همه شرومها یکیاند» از نظر علمی کاملاً مردود است.
- پژوهشهای حیوانی نشان میدهند که عصارهی کامل قارچ، گاهی روی شاخصهای نورپلاستیسیتی (مثل افزایش پروتئینهای سیناپسی) اثری متفاوت از پسيلوسایبین خالص دارد؛ این بحث «اثر گروهی» یا Entourage Effect را مطرح کرده است، مشابه آنچه در دنیای کانابیس گفته میشود.
- در حوزهی درمان، پروتکلهای ترکیبی در حال بررسیاند که در آنها psilocybin فقط یکی از اجزاست؛ در کنار رواندرمانی عمیق، مداخلات سبک زندگی، کار روی خواب و معنای زندگی. این رویکرد بهجای «قرص معجزهگر»، روی فرآیند تغییر تمرکز میکند.
پ) نظرات واقعی مردم دربارهی «گونههای مختلف مجیکماشروم» از سراسر جهان 💬🌍
۱. آیدین، ۳۴ ساله، برنامهنویس ساکن ونکوور (متولد شیراز)
«من در فرومهای خارجی کلی دربارهی گونههای مختلف مجیکماشروم خوانده بودم؛ از اسمهای عجیبوغریب گرفته تا نمودارهای پوتنسی. یکبار با دوستانم تصمیم گرفتیم “یک تجربهی معنوی” داشته باشیم.
بعد از چند ساعت، بهجای معنویت، فقط وحشت و پشیمانی مانده بود.
بعداً وقتی با یک روانپزشک ایرانی صحبت کردم، فهمیدم مغزم را مثل پروژهای که هیچ داکیومنتی ندارد، آپدیت شبانه کرده بودم!
الان اگر هم جایی دربارهی این مواد میخوانم، فقط برای کنجکاوی علمی است، نه مصرف.»
۲. نسترن، ۲۸ ساله، دانشجوی دکترا در رم (متولد اصفهان)
«در دانشگاه ما خیلیها دربارهی psilocybin صحبت میکنند؛ از درمان افسردگی تا آیینهای باستانی.
یک شب در یک دورهمی، خیلی جدی به این فکر افتادم که “چرا من امتحان نکنم؟”
بعد از کمی تحقیق دیدم هر سایت چیزی دربارهی گونههای مختلف مجیکماشروم و دوز میگوید؛ هیچچیز دقیق و رسمی نیست.
رفتم پیش مشاور دانشگاه که اتفاقاً روانشناس بود. گفت: اگر قرار است روزی چنین درمانی برایت مناسب باشد، بگذار در چارچوب یک تیم درمانی انجام شود، نه در یک مهمانی.
این جمله تا امروز برایم حکم ترمز دستی را دارد.»
۳. سجاد، ۴۵ ساله، تاجر ساکن دبی (اهل تبریز)
«در سفر کاری به اروپا، در هلند ترافلهای آماده میفروختند. فروشنده خیلی مطمئن و شیک دربارهاش حرف میزد.
وسوسه شدم، اما بهعنوان کسی که سالهاست با بیخوابی و اضطراب درگیرم، با دکترم تماس گرفتم. او گفت: مغز تو همینطوری هم روی لبهی تیغ است؛ تجربهای که برای یک نفر میتواند درمانی باشد، برای تو ممکن است جرقهی یک بحران جدی شود.
الان بهجای ماجراجویی با قارچ، روی خواب، ورزش و درمان منظم کار میکنیم؛ نتیجهاش شاید کمهیجانتر، ولی بسیار پایدارتر بوده.»
۴. حنا، ۳۹ ساله، معلم هنر از محله یوسفآباد تهران
«من سالها با افسردگی خفیف دستوپنجه نرم میکردم و در شبکههای اجتماعی میدیدم بعضیها از مجیکماشروم بهعنوان “درمان فوری” حرف میزنند.
یکبار در یکی از کانالها درباره گونههای مختلف مجیکماشروم و تفاوت پوتنسی خواندم؛ راستش بیشتر ترسیدم تا جذب.
در نهایت، بهجای بازی با چیزی که قانوناً و medically اینقدر بحثبرانگیز است، رفتم سراغ رواندرمانی و تنظیم دارو با پزشک.
پیش خودم میگویم: مغزم همینطور هم کلی رنگ و طرح برای نقاشی دارد؛ لازم نیست با قارچ شلوغترش کنم.»
۵. کیان، ۲۲ ساله، دانشجوی مهندسی در برلین (اهل رشت)
«چند نفر از دوستان آلمانیام با افتخار از تجربهشان با گونههای مختلف شروم حرف میزدند. حس کردم جا ماندهام.
وقتی دربارهی تاریخچه و نوروساینس این مواد خواندم، فهمیدم مغز چیزی نیست که مثل کارت گرافیک بشود هر روز اورکلاک کرد.
فعلاً تصمیم گرفتم اگر هم روزی چنین چیزهایی وارد درمان رسمی من شد، بگذارم متخصصها دوز و گونه و همهچیز را تنظیم کنند.
تا آن موقع، ترجیح میدهم “های” را با دویدن کنار رود اشپرِه تجربه کنم، نه با دستکاری گیرندههای سروتونین.»
در پایان، اگر کنجکاویتان دربارهی گونههای مختلف مجیکماشروم از زاویهی علمی است، این کنجکاوی میتواند فرصتی عالی برای آشنایی عمیقتر با مغز، شبکههای عصبی، و روانپزشکی مدرن باشد 🎓.
اما اگر این کنجکاوی به سمت خوددرمانی یا تجربهی تفننی میرود، آنوقت داستان کاملاً عوض میشود؛
آنجا دیگر نه با یک «قارچ جالب»، بلکه با مغز خودتان بازی میکنید؛ تنها سرمایهای که جایگزین ندارد.
من و همکارانم در کلینیک مغز و اعصاب و روان آمادهایم اگر درگیر افسردگی، اضطراب، بیخوابی، وسواس یا عوارض ناشی از مصرف مواد هستید، کنار شما باشیم؛
با روشهایی که هرچند شاید مثل هشتگهای شبکههای اجتماعی برق نزنند،
اما از نظر علمی، انسانی و بلندمدت، امنتر، پایدارتر و احترامآمیزتر نسبت به مغز شما هستند 🌿💚




